جدول جو
جدول جو

معنی حریف بین - جستجوی لغت در جدول جو

حریف بین
چیره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژرف بین
تصویر ژرف بین
کسی که در امری غوررسی کرده و پایان آن را در نظر می گیرد، تیزبین، باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، نکته سنج، ژرف یاب، مدقّق، غوررس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حروف چین
تصویر حروف چین
کارگر چاپخانه که مطالب کتاب، روزنامه و سایر مطالب نوشتنی را با حروف سربی می چیند و برای چاپ کردن آماده می سازد
فرهنگ فارسی عمید
(نِ تَ)
طرف بازی را از پای درآوردن یا مساوی شدن در قدرت با او، مغلوب کردن حریف در جنگ
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ دَ / دِ)
زن که با بیگانه تباهکاری دارد. زن تبه کار
لغت نامه دهخدا
(لو لَ / لِ)
مرتّب. در اصطلاح چاپخانه، کسی که حرفهای سربی را یک بیک پهلوی هم چیند و صفحۀ کتاب فراهم سازد. کارگر چینندۀ حروف. مقابل کارگر فرم بند و کارگر غلطگیر
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
حروفچین چاپخانه. مرتّب. رجوع به حروف چین شود، حرف گیر. (مجموعۀ مترادفات ص 253). سخن چین
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ)
حرف عله در حالتی که ساکن باشد. حرف مصوت. رجوع به حرف عله شود
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ / دِ)
متعمق. باریک بین. غوررس. عمیق. نافذالنظر. تیزچشم. تیزبین. ژرف اندیش. ژرف نگاه. ژرف نگر:
چه بیند بدین اندرون ژرف بین
چه گوئی تو ای فیلسوف اندر این.
ابوشکور.
یکی ژرف بین است شاه یمن
که چون او نباشد به هر انجمن.
فردوسی.
ز هر کشوری مردم ژرف بین
که استاد یابی بدین برگزین.
فردوسی.
چونیکو ببیند دل ژرف بین
در این نیست جز حکم جان آفرین.
فردوسی.
یکی چاره آورد از دل بجای
که بد ژرف بین او به تدبیر و رای.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ریز بین
تصویر ریز بین
میکروسکوپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژرف بین
تصویر ژرف بین
آنکه در امور تعمق کند عمیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژرف بین
تصویر ژرف بین
آن که به مسایل به دقت می نگرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریز بین
تصویر ریز بین
دقیق
فرهنگ واژه فارسی سره
دوراندیش، ژرف نگر، عاقبت اندیش، غوررس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تلف شدن، ذبح غیرشرعی که براساس آن خودن این گونه گوشت مجاز
فرهنگ گویش مازندرانی
کوتاه بین، نزدیک
دیکشنری اردو به فارسی